نخودچینخودچی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

دخی کیوت💗💗(نخودچی من)

یک ارمی و عاشق بی تی اس✨💜:))

9ماهگی

عزیزم نه ماهگی شما از تاریخ 25 بهمن تا 25 اسفندماه بود. همش بدو بدو بود. آلبوم دیجیتال شما .کارای عید و خونه تکونی و خرید و کارهای عکاسی هم که مثل همیشه پابرجا بود.یه آلبوم واسه ی یه آرایشگاه باید درست میکردم.کلی وقت آتلیه داده بودم.و...کارای طراحی و رتوش و خلاصه سرتو درد نیارم. وبدتر از همه اش شکستنه پای بابایی بود کشکک زانوش شکسته بود و پاش شده بود اندازه یه بالشت.. طفلی خیلی درد داشت و نمیتونست راه بره ولی چون شب عید بود و کاراش زیاد بود مجبور بود بره سرکار.وهرچی التماسش کردم که استراحت کنه جواب نداد.و گچ پاشم خیلی زود خودش باز کرد.این اتفاق یه هفته قبل عید افتادو توعید هم مجبور شد بره رستوران چون آشپزشون یهویی رفت و تو تعطیلی هم ...
18 فروردين 1393

جشن دندونی

,وجشن دندونیه پرنسس کوچولوی مامان در 24 بهمن 92 برگزار شد .(شب ولنتاین) این کارت دعوت: این ورودی در تالار:     اینجا بغله خاله لیلا هستی: عاشق این عکسممممممم.چه جوری دارین بهم نگاه مکنین....این شاهزاده پسر خاله سعیده است که 41 روز از شما بزرگتره: اینم قسمت خوشمزه: (که واقعا خوشمزه بود دست بابایی درد نکنه .)    بقیه عکسها در ادامه مطالب:   اینم نی نی های نینی سایتی: کنار شما سامیارجون و کنارش رهاگلی نشسته کنار اونم مهربدخان که مامانش راضی نیست عکسش جایی باشه.رادین جون هم دیر تر اومد با مامانش اومد عکس گرفت.اینجا نیست. این بخشی از گیفت مهمانها: (که مسواک و خم...
15 فروردين 1393

ده ماهگیت.

خیلی تند تند چهاردست و پا میری .دیگه زدی رو دور تند.و به یه چشم به هم زدم سر از حمام و دستشویی و آشپزخونه و ...در میاری. آهنگ که میشنوی میرقصی البته دو ماهه که میرقصی ولی الان کامل تر شده. دستتو میگیری به مبلا و وسایل دیگه راه میری. چند لحظه بدون کمک وایمیستی. بطور واضح میگی مامان.ماه قبل میگفتی ماما..تا از خواب پا میشی سریع میشینی و میگی مامان. الهی قربون مامان گفتنت. کماکان با غذا و خواب مشکل داری. فقط عاشق خیار و ماست هستی و پرتقال میخوری حمام قبل سال تحویل 93 خونه عمو علی: ...
9 فروردين 1393

زنی تنها و خسته.....

و اینک در آستانه ی بهار من زنی خسته  و تنهام .... باباییت هیچ وقت نیست...... بینمون  انقدر سرده که برفاش قندیل بسته و با هیچ تابستونی آب نخواهد شد..... با تمام عشقی که به تنها دلبندم دارم دلم واسه روزای دونفرمون تنگ شده......... چی میشد آخه الانم باهم همونجور بودیم.....دارم یخ میزنم. نه روحش دیگه هست نه جسمش. همه اش کار کار کار....... دارم یخ میزنم..... . و کلی حرف ناگفته که نمیشه الان بهت بگم.... بعدها که بزرگ شدی باهم در مورد این روزا حرف میزنیم....
5 فروردين 1393

واسه عمه خیلی غصه خوردم

سلام. مهم ترین اتفاق بهمن ماه از دست رفتن نی نی عمه مریم بود خیلی براش غصه خوردم. عمه طفلی هم خیلی اذیت شد. خداییش خیلی سخته.6 ماهه یکیو تو وجودت پرورش بدی ...واسش اسم انتخاب کنی و کلی برنامه ریزی واسه اومدنش..... دعا کن خدا امسال یه نینی سالمو تپلی بهشون بده. آمین. ...
5 فروردين 1393

بهارمن .....بهار آمد.....

سلامممممممممم گل بهاریه من.(اینو همیشه مامان زهره بهت میگه) اولین بهار زندگیت مبارکککککککککک. الهی 120 بهار زنده باشی مامان جون . امروز 2 فروردینه. دیشب خونه بابا رضا بودیم. پریشب هم بعد سال تحویل رفتیم خونه مامانی. سفره هفت سین امسالمونو با لباس شما ست کردیم.لباس شما سرمه ای.سفره هم آبی.ولی هنوز موفق نشدم از شما و سفره با هم عکس بگیرم.قبل سال تحویلی اومدم عکس برات بگیرم که از رو مبل افتادی پایین.الهی بمیرم برات.یه کوچولو هم زیر چشمت قرمز شد.....و کلا هر وقت لباس رسمی تنت میکنم یکسره اشک میریزی.اصلا لباس دوست نداری.بخصوص پیرهن. یه تاج نوروز برات درست کردم. آلبوم دیجیتال 50.50 مثلثی که خودم برات طراحی کردم حاضر شد . یه تقویم...
2 فروردين 1393
1